رمان

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

با نام و یاد خدا آغاز میکنیم علی : حسام تو با گروه یک برید پشت سوله و از اونجا مراقب باشید که از پشت فرار نکنن ، گروه دو هم با من بیاد بریم داخل ، تک تیر انداز ها هم برن بالای برج . میخوام از اونجا مارو پوشش بدید . عملیات ده دقیقه دیگه شروع میشه . یه بمب روی در نصب کردیم و تنظیمش کردیم روی 5 ثانیه . بوم--- بدویید داخل . رفتیم داخل ، ولی کسی اونجا نبود . یه فیلم روی تلویزیون شروع به پخش شدن کرد ها ها ها ......: علی ، فک کردی به همین راحتی میتونی منو بگیری . رمان...
ما را در سایت رمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesamch بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 14:14